سالگرد ازدواج
دومين سالگردي كه تو، فرشته ناز در كنارمون هستي روز چهار شنبه بعد ظهر مثل روزهايه ديگه بيرون بردمت و خوشحال از اينكه 5 شنبه با دوستاي وبلاگيمون قرار داشتم و براي اولين بار بود كه ميخواستم ببينمشون و تو ذهن خودم برنامه ريزي ميكردم وقتي رفتيم خونه ساعت 9.5 شب بود كه بابا احمد با يه جعبه كيك منتظرمون بود و خبر اومدن خاله ميترا و مامان جون اينا رو بهم داد خيلي خوشحال شدم ولي در كنارش به قرار فردامون فكر ميكردم كه با بچه ها قرار دارم و از طرفي مامان جون اينا براي شام قرار بود خونمون باشه سريع شروع كردم به غذا درست كردن و تا زماني كه مامان جون اينا بيان سرپا بودم و اين دو روز انقدر مشغول بودم كه الان اولين بار در لپ تاپ رو...
نویسنده :
منا
19:50